ویژهنامهی ورودیهای ۹۸
سخن سردبیر
پویش علاقه ی ماست به نوشتن، به آگاهی
سه نسل در امیرکبیر
وقتی جوان هستید تنها سرمایه ی شما «وقت» است. ۱۸ تا ۲۸ سالگی می توان این سرمایه را در بازه زمانی تبدیل به طلا نمود
دید یک ۹۵ای
این دانشکده با آدمهایش، مثال کوچکی ست از دنیای بزرگ بیرون، دنیای آدم بزرگها، دنیای «ما»ی چند سال دیگر
دید یک ۹۶ای
گرچه این امید من نیست که حالتون رو خوب میکنه، این شما و شیوه ای که شما از این به بعد پیش میگیرید هست که مسئول حال خوبتونه
دید یک ۹۷ای
تو همین گوشهی دنج وقت بگذرونید و ازش فراری نباشید چرا که دانشکده ی ساده و کوچیک ما، تا چند وقت دیگه قشنگ ترین خاطرات و دوست داشتنی ترین آدمهای زندگیتون رو بهتون تحویل میده
جیپیاس
یه راهنمای کوچیک که کمک بزرگی میکنه برای گم نشدن توی یه جای کوچیک
سلبریتیها
یه راهنمای کوچیک تر که باز هم کمک بزرگی می کنه، اما این بار برای پیدا کردن آدمها توی یه جای کوچیک
مواد لازم برای دانشجو شدن
شاید فکر کنید که با قبول شدن در دانشگاه، دیگر یک دانشجو شده اید، اما اشتباه می کنید. در ادامه راه و چاه دانشجو شدن را می بینید
معرفی شورای صنفی
شرکت در مراسم و محک زدن ابعاد دیگر تواناییهاتون به غیر از درس یا تفریح مطلق، می تونه ویژگیهایی از شما رو بهتون نشون بده که نمی دونستین وجود دارن
معرفی انجمن علمی
انجمن علمی یکی از تشکلهای دانشجویی مفید دانشکدهست که می تونه کمک زیادی بهتون بکنه چه تو درس و چه تو تجربه ی یه فضای خوب
نقاب نمیتوانم را از صورتت بردار!
اعتماد به نفس یعنی گام برداشتن در مسیر شناخت نیازها و ابزارهای لازم برای حل مسئله ای که با آن درگیر شده ایم
کوزهی رفاقت
رفاقت مانند گل رسی است که روی چرخ کوزهگری هر شکلی به آن بدهی، وقتی آن را در کوزه بگذاری و گرم کنی، همان شکل را به خود میگیرد و میماند
ندانستن عیب نیست
دانشگاه محلی برای همه ی ماست، چه بلد و چه نابلد؛ بستری ست برای بهتر شدن
سنه هزار و سیصد و نود و پنج
کنار هم، پس از چندی فهمیدیم که هیچ کدام نمی خواهیم فقط مهندس کامپیوتر شویم
فرسنگها دورتر
دانشگاه به ما یاد می ده فقط مقصد مهم نیست بلکه مسیر هم مهمه. اصلا هنر زندگی در اینه، دوست داشتن «مسیر» رسیدن به مقصد
چهارچوب امن
از اولین مسائل اینه که شما قراره از خونه ی پدری خیلی فاصله بگیرید و باید با حریم شخصی ای که سال ها بهش عادت کردید تا حدود زیادی خداحافظی کنین
دور از خانه
قرار بود از این پس شب ها، شب بخیر را به آدم هایی بگویم که زبان شان با من یکی نبود و صبح ها آدم هایی را از خواب بیدار کنم که هیچ شناخت اولیه ای از آن ها نداشتم